اختراعات جدید علمی همراه با توسعه تکنولوژی منجر به انقلابی بزرگ در زندگی اجتماعی انسانها شده است. اگر بخواهیم به مهمترین آن استناد کنیم باید به تحول چشم گیری که در عرصه دانش دیداری، یا به تعبیری دیگر، به علم چگونه دیدن، اشاره کنیم. تحولی که چنان با قدرت ظاهر شده که فرهنگ را معذب خویش ساخته است.
درجهان معاصرخوب دیدن جای خود را به نگاه کنجکاو میدهد و مرزهای جامعه شناسی و تصویر پیش از پیش به هم نزدیک میشوند. امروزه امر روزمره دیدن از میان پرده تصاویر و وسایل ارتباط جمعی میسر میشود. اکنون تصویر مرکز توجه همه رویدادها است. تا پیش از این تاریخ به یاد ندارد که سیاست قدرت خود را با هدایت کردن فعل دیدن و نفوذ مستقیم یا غیر مستقیم آن بر مردم تضمین کرده باشد.
در این دوره ارزیابی تصاویر همانند گذشته، محدود به برسی زیبایی شناسی یک بوم ساده نقاشی یا یک فریم عکس نیست . آنها ارزیابی میشوند تا نشان دهند که تا چه حد قدرت انطباق پذیری با فرهنگهای متفاوت را دارا هستند و در مواجه با مسایل گوناگون چگونه عمل میکنند و این همان رویکرد جدیدی است که از آن به فرهنگ دیداری یاد میشود.
این واژه نوپا بار معنایی سنگینی را بر دوش میکشد، فرهنگ و امر دیدن هر کدام به تنهایی دایره المعارفی را برای توضیح میطلبند، لذا وقتی این دو کنار هم مینشینند پیچیدگی و ابهامات زیادی را نیز با خود به همراه میآورند.
کنکاشها برای پیدا کردن ظهور این واژه نشان میدهد که اصطلاح فرهنگ دیداری اولین بار توسط اسوتلانا آلپرز Svetlana Alpers_ (1996) و برای تاکید بر اهمیت تصاویربه کار رفته در هلند قرن 17 به کار رفته است (Smith, Marquard: 2008). شواهد موید این مطلب است که از سال 1980 میلادی مباحث پیرامون فرهنگ دیداری آغاز شده است یعنی درست زمانیکه تحولات علمی و پیشرفت تکنولوژی با سرعت بالایی شروع به پیشروی کرده است اگرچه در این 15 ساله اخیراست که به صورت مشهودی به آن پرداخته شده و سعی میشود هویت مشخص و روشنی برای آن در نظر گرفته شود.
از آنجا که این مقوله مرزهای نزدیکی با تاریخ هنر و زیبایی شناسی دارد و از طرفی نیز گستره وسیعی از علوم، اعم از جامعه شناسی، روانشناسی و رسانه ها را در بر میگیرد تا کنون تعریف و چهارچوب مشخصی برای آن ارائه نشده است و همچنان در حال تعریف شدن است . یکی از بزرگترین موانع پیش روی آن برای رسیدن به هویتی روشن، فناوری است زیرا تعریفی که وابسته به فناوری است دچار محدودیت است. بهتر است کمی به عقب برگردیم و به دلایل به وجود آمدن مقوله فرهنگ دیداری به اجمال نظری بیاندازیم.
- عوامل موثر در ایجاد فرهنگ دیداری:
تا به امروز دلایل بسیاری را میتوان نام برد که تاثیر به سزایی در پیدایش یا ضرورت ایجاد مقوله فرهنگ دیداری داشته اند، اماتاثیرگذارترین آنها را شاید بتوان با توجه به مباحث مطرح شده توسط والتر بنیامین در رساله معروف اثر هنری در عصر باز تولید مکانیکی اینگونه بر شمرد:
1- پیشرفت در تکنولوژی تکثیر مکانیکی:
تکثیر مکانیکی درست در نقطه مقابل تکثیر دستی یا سنتی قرار میگیرد که در حوزه تصویر با اختراع عکاسی و به دنبال آن سینما تحول بزرگی بزرگی در این عرصه محسوب میشوند که به تبع آنها دستگاه های پیشرفته چاپ و نمایش تصویر نیز ابداع شدند.
2- چشم مسلح:
به لطف اختراع ابزار تصویر، لنزهای قدرتمند و خروجی هایی با کیفیت بالا انسان امروزی قادر است از تمامی زوایای موجود برای دیدن سود ببرد. زوایایی که تا قبل از این برای انسان پنهان بود و در نتیجه آن قادر خواهد بود به تفحص و رمز گشایی آنچه میبیند مبادرت ورزد.
3- نفوذ متقابل علم و هنر:
با ابداعات جدید در حوزه تصویر و در راستای بهتر دیدن و دیده شدن علوم خود را موظف میداند برای رسیدن به بهترین نتیجه ممکن به آگاهی و درک بالایی از هنردست یابد و متقابلا هنر نیز باید خود را مجهز به دانش استفاده از ابزار نماید. این تبادلات امروزه تا جایی پیش رفته است که در خلق اثر هنری تمام جوانب و نکات مهم برای داشتن خروجی با کیفیت مورد نظر هنرمند از قبل مد نظر قرار میگیرد یا به تعبیری بهتر از جان لچت- John Lechte به نوعی به یک برگشت پذیری در تولید آثار هنری میرسیم یعنی اثر هنری تکثیر شده به تولید اثر هنری میانجامد که برای تکثیرپذیری طراحی شده است.
4- افزایش توده با قابلیت دسترسی به تکنولوژی:
در این دوره توده، توده پرولتریا نیست بلکه توده ای است با حس برابری یکسان و آشنا با علوم که برخلاف گذشته امکان استفاده شخصی از ابزار را نیز دارد. بنابراین قادر است آنچه را که میخواهد به دست آورده یا در اختیار عموم گذارد. توده ای با قدرت که میتواند سمت و سوی نگرش و افقهای آینده را آنطور که خود میخواهد ترسیم کند و یا حداقل در تغییر آن سهم به سزایی داشته باشد.
5- ایجاد فرصت برای نمایش بیشتر:
با دسترسی آسان و همگانی تکنولوژی و سرعت بالای انتقال و اشتراک فرصت های مناسب برای آنچه به دیدن و دیده شدن دعوت میکند نیز بیشتر میشود. از این رو فرصتی فراهم میشود تا آنچه را که میخواهیم با قدرت به نمایش گذاریم آن هم در گستره وسیعی از تفاوتها، بازتابها و برداشتها.
در انتها میتوان گفت فرهنگ دیداری فرزند نوپای هنر مدرن است، گر چه مباحث شناخت شناسی و کشف هویت آن مربوط به دوره پست مدرن و به طور واضح در این بیست ساله اخیر است، اما ردپای آن را میتوان از شروع تاریخ هنر مدرن یعنی نیمه دوم قرن نوزدهم یافت. دوره ای که به قول نوربرت لینتن مرزهای رشته های مختلف هنری در هم آمیخته میشود و اقتدار سنت پیش از پیش به ورطه نابودی کشیده میشود.
منابع:
• Smith,Marqurd.(2008) Visual Culture Studies: interviews with key thinkers.London :Sage.
• لچت،جان پنجاه متفکر قرن بستم، ترجمه محسن حکیمی،تهران،نشرخجسته، 1383,
• بنیامین، والتر اثر هنری در عصر بازتولید مکانیکی، ترجمه امید نیک فرجام 1377
نظر شما